برای بعضـــی دردها !

برای بعضـــی دردها !
نه میتوان گریــــــه کـرد..
نه میتوان فریــــــاد زد ..
برای بعضـــی دردها فقـــط میتوان نگــــاه کرد

و بی صـــــدا شکست . . .

بهانه

بهانه را دو دستی تقدیم کسی کن...
که برای عبور از تو دربدر دنبال بهانه میگرده ...
دلتنگ که شدی پیش ما بیــــــــا
کمی غصه هست...
با هم می خوریم...

خاطرت

من "خاطرت" را می خواستم

نه "خاطرات" را...

حتی اگر....

حتی اگر تنهای تنهایان هم شوم

میدانم بازهم خدایی هست

که مشتاقانه صدایم را میشنود...

باران که می بارد ...

باران که می بارد ...
چشم هایم با آسمان به تفاهم می رسند
چه وجه اشتراک لطیفی است
بین هوای دل من
با این روزهای پاییزی!

حال من خوب است

حال من خوب است
خوبه خوب...
آنقدر خوب که گلویم امشب
مهمانی به راه انداخته
بغضم بد هوس رقصیدن کرده است!!!

خوشحالم که

خوشحالم که بردم ، چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی ، چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت ...

آسوده برو !

درد ، مرا انتخاب کرد
من ، تو را
تو ، رفتن را
آسوده برو ! دلواپس نباش
من و درد و یادت تا ابد با هم هستیم

رویایی بعید...

از تمام رفتن ها خسته ام ...
فقط یک گوشه ی دنج برای ماندن می خواهم با پنجره ای رو به رویا
شاید این بار توی آغوش تـــو بیدار شدم ...

رویایی بعید...

نـــبـایـــد ! ! !

بعضی زخــــم ها هســــــت که هـــــــــر روز بــــایـــد روشونو باز کنــــی
و نـــــــــمـــــــــــــک بپـــــــــــاشــــــــــ ــــی ...

تــــا یــــادت نــــره که ســـراغ بعضــــی آدمـــــــــــــا
نبــــــایــد رفــــــت ، نـــبـایـــد ! ! !

سردی نگاهت

حرارت لازم نیست ، گاهی از سردی نگاهت میتوان آتش گرفت

همون وقتی که ....

بعضی حرفا رو نمیشه گفت

باید خورد...

ولی بعضی حرفا رو نه می شه گفت نه میشه خورد

می مونه سر دل!

میشه دل تنگ!

میشه بغض!

میشه سکوت!

میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چته!

کسی که....

دیوانه نمی گوید دوستت دارم

دیوانه می رود تمام دوست داشتن را

به هر جان کندنی

جمع می کند از هر دری

می زند زیر بغل

می ریزد پای کسی که

قرار نیست بفهمد دوستش دارد…


باز هم دیدمش

باز هم دیدمش نه اینکه بغض کنم!

                                                 نه! فقط از درون هزار سال " پیر" شدم

چشمهای من خسته شد

چشمهای من خسته شد

بس که به درهای بسته خیره شد

توکه خوب بلدی

شکستن را...!

نمیخواهی بشکنی درهای بسته را؟

اما نه...

کار تو دل شکستن است

درشکستن

در حرفه تونیست...

دیگــر کسی را

تنهــایـم اما دلتنگ آغــوشی نیستــم 
خستــه ام ولـی به تکیـه گـاه نمـی اندیشــم 
چشــم هـایـم تـر هستنــد و قــرمــز ولــی رازی نـدارم چــون مدتهــاست دیگــر کسی را "خیلــی"دوست ندارم…

خیلی دیره

خیلی دیره 

وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود ،

بیشتر از همه دوستت داشت ،

ولی ….
تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود

پنهان شده ام پشت...

به انتهای بودنم رسیده ام
امّا ،
اشک نمی ریزم ...

پنهان شده ام پشت لبخندی که درد میکند ...!!

از سکوتــم بتــرس ...!

از سکوتــم بتــرس ...!

وقتــی که ساکت می شوم ...

لابـد همــه ی درد دل هایــم را بــرده ام پیش خدا ...

بیشتر که گوش دهــی ..

از همــه ی سکوتــم .. از همــه ی بودنــم ..

یک "آه" می شنـــوی ...

و باید بترســـی ..

از "آه" مظلومـــی که فریاد رســی جز خدا ندارد...