پاتریک: اگه نمی تونم دوستت باشم، حداقل بذار یادگاری نگهت دارم!
" باب اسفنجی شلوار مکعبی "
چه روزگار عجیبی است او ؛دروغ؛ میگوید تا من خوشحال شوم و من احمق میشوم تا او ؛دلگیر ؛ نشود... وبت خوشمل بود
ممممممممررررررررررررررررررررسییییییییییییییییی
چه روزگار عجیبی است او ؛دروغ؛ میگوید تا من خوشحال شوم و من احمق میشوم تا او ؛دلگیر ؛ نشود...
وبت خوشمل بود
ممممممممررررررررررررررررررررسییییییییییییییییی