نگو دوستت دارم

نگو دوستت دارم

انسان
این واژه را می شنود
واژه
از پوستش
ردمی شود
با نگاهی
پایین می رود
اسب های قلبش
شیهه می کشند
تندتر می دوند
بر سینه اش
محکم تر
سُم می کوبند

نگو دوستت دارم
انسان باور می کند
افسار اسب وحشی را
به دستت می دهد
به تو تکیه می کند
در آغوشت
اشک می ریزد
یال هایش را می دهد
تو شانه کنی
انسان باور می کند
و عشق
دردناک ترین اعتقاد است
اعتقادی که با سیلی
پاک نمی شود
با خیانت
قوت می گیرد
با اهانت
راسخ تر می کند

به انسان نگو
دوستت ندارم
ضربانش کند می شود
پای اسب هایش
می شکند
اسب ها
بر زمین می افتند
درد می کشند
انسان می باید
حیوان را 
راحت کند

انسان عرق می ریزد
اشکهایش
در بالشت
جمع می شود
عطر موهایت را
حبس می کند
نفس نمی کشد
بالشت را
روی سینه اش
میگذارد
به قلبش
گلوله می زند
بخار گرم
از گلوی اسب ها
بالا می رود
از دهانشان
بیرون می جوشد
سینه ی انسان
سبک می شود
اسب ها
به سمت کوهستان دور
می دوند
سم هایشان
صدا ندارد 
یال هایشان
یخ بسته
شیهه می‌کشند
صدایشان را
کوه
پس نمی‌دهد
عشق
از دست می رود 

انسان گناه دارد
نگو دوستت دارم
انسان باور می‌کند
نگو دوستت ندارم
.
.
.
رضاثروتی/ پاییز 1392

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:34 ق.ظ

مثل کبریت کشیدن در باد،،،،،،
زندگی دشوار است!!!من خلاف جهت آب شنا کردن را،،،،،
مثل یک معجزه باور دارم!!!!!
آخرین دانه کبریتم رامیکشم در این باد،،،،
هرچه باداباد!!!!

¤سهـــــراب ســـپــــهری¤

[ بدون نام ] یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 02:48 ق.ظ

شهرام پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:14 ب.ظ http://www.moshavere119.blogfa.com

هـر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهایی من ، اینجا چراغی روشنه

اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه

هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد