رنج...انتظار...نفس...

خیلی وقت است فراموش کرده ام… 
کدامیک را سخت تر می کشم…؟
رنج!
انتظار!
یا نفس را…

_نـداشتـن ِ تــو_

عمیقتــــریـن

فــاجعـــــه ی

جهــــان است،

_نـداشتـن ِ تــو_

 

غُصّـــه نخــــور!

غُصّـــه نخــــور!

حتّــی اگــــــر همــه ی عـروسـک هـا

از خـواب بیـــــدار شـونــــــــد،

مجسمــــه هـا

بـا صـــــدای بلنـــــد فکـــر کننــــد

و دیـوانـگان شفـــــــا بگیـرنـــــد،

مـن بــــاز خـودم هستـــــم

و بــــاز...

شیفتــــه ی تــــواَم.

 

 

دو وصـلــــــه ی نـاجـــــور

تـا آمـــــدن ِ دوبـاره ات...

اشکهــــایـم را در تُنـگ ِ مـاهـی هـا

مخفـــی مـی کـُنــــــم

و روزهـای نبـودنـت را

در تقـویـــــم ِ روی میــــز هـاشــــور مـی زنــم

شـکایتـــی نـدارم...

تـا یـادم بـوده

"جـــدایـی" و "فـاصـلــــــه"

دو وصـلــــــه ی نـاجـــــور ِ زنـدگــــی ام بـوده انــــد.

 

رُوی دستِ خدا، مانده‌ام.

گاهی،
واقعا خیال می‌کنم،
رُوی دستِ خدا، مانده‌ام.
خسته‌اش کرده‌ام

 

قرص هایی که حال آدم را خوب میکنند..

هیچوقت قرص هایی که حال آدم را خوب میکنند

جای "خوب هایی" که دل آدم را قرص میکند نمیگیرند.....

 

اردی بهشت

مراقب شمعدانی هایت باش

اردی بهشت

ماه عاشقی های بی ملاحظه است

 

"مجتبا تقوی زاد"

 

صبر کن...

صبر کن...

برگرد...

چمدانهایمان اشتباه شده است....

دلم را به جای خاطراتت برده ای....

 

 

گفتند حکم؟

گفتند حکم؟

ورق دست گرفتیم و خندیدیم
قرار شد حکم دل باشد
تمام سر ها دست تو بود
روزگار دست از ما گرفت
دو به دو، دل دادیم
زندگی آس ِ مان را برید
دو به تک باختیم

بازی روبروی چشم های تو عاقبت ندارد.....!


منم که باعث...

همچون ابری در بالای سرت هستم...

کاش میدانستی منم که باعث قدم زدن

عاشقانه ات در زیر بارانم....

احسـاســـــات ِ مـن

صــــدای بـاز شـــدن ِ آهستـــه ی در
 و مـن بـیتـــاب ِ آمـــدنـت...!
 ولـی افســـــوس،
 ایـن روزهــا حتّـی بـــــــاد
 بـا احسـاســـــات ِ مـن بـازی مـی کـُنــــد...!

خدا میداند

دیگر کمتر اشک میریزم...

دارم بزرگ میشم یا سنگ، خدا میداند...

روزگاری خواهد رسید...

روزگاری خواهد رسید...

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای،

به یاد من ستاره ها را بشماری تا آرام شوی...

دلت هوایم را خواهد کرد،

به یاد خواهی آورد با هم بودنمان را...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را...

به یاد خواهی آورد اشکهایم را...

به یاد خواهی آورد حرفهایم را...

مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی :دلتنگت شدم....

خارپشتی شده ام

خارپشتی شده ام
که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته
اما حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلش مانده است...

بعضی ها می آیند...

بعضی ها اصلا میایند 

که بعدا فراموش شوند 
بعضی ها اصلا میایند 
که بعدا دلت سخت بگیرد از حرف هایِ نسبتا خوبُ زیادی رویا پردازانه شان!بعضی ها میایند 
که بعدا هوای دلت را ابری کننــد..میایند 
و بعدا تو خودت نیستی 
میاینـد 
و تو بعدا مجبوری که پا رویِ بعضی باور هایت بگذاری 
همین بعضی ها تحت الشعاع قرار میدهند فکرت را، دلت را، نگاهت را
که سنگ باشد 
سنگ با احساس، با غرور..همین بعضی ها با اینکه دوستت دارند 
اما میایند که دلت را فقط بگیرانند 
که فقط درد بکارنـد 
بغض حتی؛
و بعدا برونـد 
من که هیچ، دلِ " حرف " ها هم میگیرد از حرف زدنشان 
حرمت دلِ من که هیچ، حرمت دلِ حرف ها را هم نگه نمیدارند 
آه من که هیچ، 
خدا کند آه " حرف " ها دامانشان را نگیرد... فرحناز جارالهی

چه فرقی میکند

چه فرقی میکند
باران ببارد ، نبارد
وقتی کسی نیست که با تو
قدم بردارد …

آرش منتظری

یادم تو را فراموش!

هیچ بهانه ای نداشت!

دیگر پای ماندنی هم نداشت

یک بازی کودکانه را بهانه کرد

دلم را در دستان گذاشت

و گفت:

یادم تو را فراموش!

و رفت..

اشتباه می کردم!

من یک همراه میخواستم

و او فقط یک همبازی...

باشد

یادم تو را فراموش!

اما به دلی که 

یادت در خاطرش ماند

چه بگویم؟!


برف می بارد

برف می بارد 

همه خوش حالند...

من غمگین،

ردپاهات را دارد می پوشاند برف


درد دل

بعضی درد دلها گوش نمی خواهد

گوشه ی آغوش می خواهد...


گاهی باید یاد گرفت،



گاهی باید یاد گرفت،

همیشه دلی که برایت میتپد ماندگار نیست
باید یاد گرفت که قدر بعضی از لحظه ها را بیشتر دانست
باید یاد گرفت گاهی ممکن است آنقدر تنها شوی که هیچ چشمی اتفاقی هم تو را نبیند !
ژوان هریس