دل من تنها بود.
دل من هرزه نبود.
دل من عادت داشت.
...
که بماند یک جا.
به کجا؟ معلوم است!
به در خانه تو.
دل من عادت داشت.
که بماند آنجا.
پشت یک پرده تور...
که تو هر روز آن را به کناری بزنی.
دل من ساکن دیوار و دری.
که تو هر روز از آن می گذری...
دل من ساکن دستان تو بود.
دل من گوشه یک باغچه بود.
که تو هر روز به آن می نگری.
دل من را دیدی؟
ساکن قلب تو بود..
یادت هست؟
سلام چطوری ؟؟؟!!!! .... وبلاگت خوشمله
....
....
خانم رادمنش تشریف نمیارن اینجا
خوشحال شدم