لعنتی آرامتر نفس بزن

چرا ساکت نمیشوی؟

 


صدای نفس هایت.. در آغوش او.. از این راه دور هم آزارم میدهد..

لعنتی.. آرامتر نفس نفس بزن.

غمگینم...

غمگینم...

چونان پیرزنی که آخرین سرباز بازگشته از جنگ

پسرش نیست

 

بی او...

رنجم نه دیگر تنهایی که جدایی است ..

واضطرابم نه زاده ی بی کسی که بی اویی...

 دلی که از بی کسی غمگین است هر کسی را می تواند تحمل کند !

هیچ کس بد نیست

ولی دلی که در بی اویی مانده است برق هر نگاهی جانش را می خراشد..

هر چهره ای ،نگاهی،طرح اندامی،طنینی،رنگی

در نگاهای او فریاد میکشد که ،او ، نیست......



    منبع:Pic & Poem

هیس!!!!!

هیس...اگر میخواهی دروغی نشنوی، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن

دلم گرفته

 

دلم گرفته

درست مثل لک لکی

که بالهایش را برای کوچ امتحان میکند

روز دوم


در میان روزها از "روز دوم" بدم می‌آید...
روز دوم بی‌رحم‌ترین روز است، با هیچکس شوخی ندارد، در روز دوم همه‌چیز منطقی‌ست،
حقایق آشکار است و به هیچ وجه نمیتوان سر ِخود را شیره مالید...
مثلا روز اول مهر همیشه روز خوبی بود، آغاز مدرسه بود و خوشحال بودیم، اما امان از روز دوم...روز دوم تازه می‌فهمیدیم که تابستان تمام شده است...... 
یا مثلا روز دوم بازگشت از سفر، روز اول خستگی در می‌کنیم، حمام می‌کنیم، اما روز دوم تازه می‌فهمیم که سفر تمام شده است، طبیعت و بگو بخند با دوستان و عشق و حال تمام شده است...

ادامه مطلب ...

یک نفر رفته است

هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد

زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که می کند
نمی تواند او را بدرقه کند

فاتح پالا/برگردان:سیامک تقی زاده

 

حرف دل

حرف دلت رو امروز بزن!

اگر امروز گفتی

اسمش "حرف دلِ" است

اگر نگفتی، ..

فردا میشود " درد دل"

 

بخشش


همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!

ﻫﻤﻪ ﺟـــﺎ ﻫﺴﺘﯽ . .

ﻫﻤﻪ ﺟـــﺎ ﻫﺴﺘﯽ . .

 ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺩﺭ ﺧﯿـــــــــﺎﻟﻢ ...

 ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾـــــــــﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾــــﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﻧﺪﺍﺭَﻣﺖ ﮐﻨــــــﺎﺭَﻡ ﺍﺳﺖ

تو را نخواهم بخشید...!

اگر عاشقِ کسی دیگر شوم، دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم!
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی‌کنم،
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری‌ست، چشمانم پُر نمی‌شود
تقویمِ روزهایِ نیامدنت را هم دور انداخته‌ام.
کمی خسته‌ام، کمی شکسته
کمی هم نبودنت، مَرا تیره کرده است.
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته‌ام،
و اگر کسی حالم را بپرسد، تنها می‌گویم خوبم!
اما مضطربم
فراموش کردن تو علیرغم اینکه میلیون‌ها بار به حافظه‌ام سَر می‌زنم
و نمی‌توانم چهره‌ات را به خاطر بیاورم، من را می‌ترساند!
 
ادامه مطلب ...

شاید...

با هم قرارِ ملاقات داشتیم!روزهاست نیامده،
شاید بیمار شده یا زیر قطار رفته؟
شاید کسی نظرش را عوض کرده است
شاید ساعـت مچی‌اش را فرامـوش کرده،
و یا ساعت مچی‌اش، فراموش کرده وقت درست را به او بگوید!شاید ماشین‌اش روشن نشده
و یا وسط راه خراب شده،
شاید درست وقتی که می‌خواسته بیاید کسی به او زنگ زده با پیغامی که او به مراسم تدفینی باید برود.یا مادرش مُرده است!شاید آشنای قدیمی را سر راه دیده،
شاید سر کارش دعوا کرده،
اخراج شده و سرش را زیر بالش پنهان کرده.شاید در ترافیک مانده.شاید چراغ راهنمایی روی قرمز مانده است!شاید عابر بانک، کارتش را خورده،
یا در راه فهمیده که کیف پولش را فراموش کرده.شاید عینکش را گم کرده
شاید نتوانسته از خواندن دست بکشد،
و یا تلویزیون برنامه‌ای داشته که می‌خواسته تا آخرش را ببیند!شاید حیوان خانگی‌اش را نتوانسته پیدا کند
و یا دسته کلیدش را هیچ جا پیدا نکرده،
شاید تلفن در دسترس‌اش نبوده و رستوران را نتوانسته پیدا کند،
و یا اشتباهی جایی دیگر منتظر است!

آخرین امکانِ غیر قابلِ درک و پیش بینی نشده -شاید
او،
دیگر مرا دوست ندارد...!
هاجر پی‌ترز - Hagar Peeters/شاعر معاصر هلندی

هـر کـه رفـت ... بـه سـلامت


بــرای کسیــکه میــرود ؛
حــتی دســت هــم تــکان نمیــدهم
بــدرقـه ، آدم هـا را مــغرور تـر میـکند

هـر کـه رفـت ... بـه سـلامت

امشب.........


امشب از آن شب هایی است که ، دلم هوای آغوشت را

کرده
افسوس

که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم .

مثل آن مسجد بین راهی


 مثل آن مسجد بین راهی تنهایم...

هر کس هم که می آید مسافر است می شکند .....

.هم نمازش را، هم دلم را ...

و میرود...

آدم اینجا تنهاست


دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست 
راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست...

آدم تنها...


آدم که تنها باشد


عاشق عکس هم میشود...


انگار که تنهایی


فقط دنبال جمع کردن حسرت است...

محو خاطره ای محو...

ببین چه بی صدا

رویای نیمه تمامم فرو میریزد
و من در بی جانی خاطره ام محو می شوم....

موج

من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم  

همیشه در گریز و در گذارم 
نمیمانم به یک جا، بی قرارم...