قایق کاغذی مرا خیس نکنید

عناوین یادداشت‌ها

  • وقتی قرار نیست بفهمی یا بهتر بگویم ... جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 17:00
    وقتی قرار نیست بفهمی یا بهتر بگویم ... نمی خواهی که بفهمی چه فرقی می کند من شعر عاشقانه بگویم یا از مرگ بنویسم... اصلاً دنیا تمام شود یا تمام نشود چه فرقی می کند وقتی بودنت با نبودنت یکی ست... اصلاً باران ببارد یا برف بیاید چه فرقی می کند وقتی قرار است فقط از پشت پنجره تماشا کنم... اصلاً این ها را بخوانی یا نخوانی چه...
  • امـــــــا .... جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:59
    یه وقـتایی که دلتـــ گـرفته بغـض داری ، آروم نـیستــی دلتــــــ بـــراش تـنگـــــ شده حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری به یــاد لحظه ای بیفتـــــ کـه اون هــمه ی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد امـــــــا .... چـشمـاشـو بستـــــ و رفــتـــــ ...
  • ... جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:49
    اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی نگیری...
  • عمق ِ فاجعــــــــــــــــه زیاد استــ ... جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:49
    روز اول کــه تمـــام شود دیگــر خطر رفع شده استــ ... دیگــــــر نه دستــ به خودکشــی میزنی ، نه آنطور مثل اسفنــد روی آتش بی قراری میکنـــی ... روز اول که تمـــام شود ، وجـــود له و لورده ات را جمع میکنــــــــی !! خودتــ را توی روزمرگـــــی رهـــا میکنی ؛ وانمــــود میکنی که لتـــ و پار نشده ای ...... نشکستـــــــــ...
  • لغت نامه ی دنیا را باید آتــــش زد! جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:46
    لغت نامه ی دنیا را باید آتــــش زد! جلوی واژه ی نبودن نوشته اند:عدم حضور شخص یا چیزی... همین! چقدر نبودن تو را ساده فرض میکنند...
  • غریبـــــــــــــــــــــــــــه جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:45
    نبودن هایت آنقدر زیاد شده اند که هر رهگذری را شبیه تو می بینم !! نمی دانم غریبه ها ” تــــــــــــــــــــو ” شده اند یا تو ” غریبـــــــــــــــــــــــــــه ” ؟؟!!...
  • کوچه جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1392 16:36
    بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی...
  • دیروز پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 22:15
  • چتر ت را بگشا...‏ جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 12:49
    گاهی باید چتر گشود تا از هجوم کلمات وحشی و بیگانه از قضاوت ها، تهمت ها، کنایه ها و ...‏ در امان ماند . بگذار بگویند محافظه کار... اهل مراعات... یا چه و چه از بارش بی امان و تندِ باران های اسیدی که بهتر است...‏
  • عاقبت یک روز برفى، میروم و گم میشوم...‏ جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 12:47
    قرار بود برفى بیاید و مرا با خود ببرد... قرار بود برفى بیاید و من چترم را بردارم بزنم به برف تکه های روحم را با آن ببارم و گم شوم... زمستان از نیمه گذشته وُ خبری از آن برف نیست ... پس من کجا گم شوم؟ چگونه؟ منبع: Pic & Poem
  • محو خاطره ای محو... جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 12:44
    ببین چه بی صدا رویای نیمه تمامم فرو میریزد و من در بی جانی خاطره ام محو می شوم....
  • موج جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 12:42
    من آن موجم که آرامش ندارم به آسانی سر سازش ندارم همیشه در گریز و در گذارم نمیمانم به یک جا، بی قرارم ...
  • آن‌م آرزوست.... جمعه 18 اسفند‌ماه سال 1391 12:39
    یک روز آخر؛ پرنده و انسان و زمین، آشتی خواهند کرد..‏. روزی که؛ مترسک های کاهی، نماینده های ما، بر زمین، نباشند...‏
  • آلبوم جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 15:22
    آلبوم را ورق میزنم.... نگاهت جان میگیرد.... نه تو قصد رفتن داری، نه من خیال دل کندن دارم.... فاصله خاک خورده،صفحه ها بی رحمانه تو را از من میگیرند....
  • .... جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 15:19
    چقدر سخته بخوای با آب خوردن بغض سنگین ات را پائین بفرسی اما................. یکدفعه اشک از چشمات جاری بشه....
  • گل باغ آرزوهات جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 15:16
    خعلی سخته گل باغ آرزوهاتو تو یه باغ دیگه ببینی اون وقت هزار بار خودت بشکنی و بگی: گل قشنگم، باغچه نو مبارک....
  • تقصیــر از مــا نیســت؛ چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 11:31
    وقتــی مــی‌دانیــم کســی بــا جــان و دل دوستمــان دارد و نفــس‌هــا و صــدا و نگــاهمــان، در روح و جــانــش ریشــه دوانــده؛ بــه بــازی اش مــی‌گیــریــم! هــر چــه او عــاشــق‌تــر، مــا ســرخــوش‌تــر! هــر چــه او دل نــازک‌تــر، مــا بــی رحــم ‌تــر! تقصیــر از مــا نیســت؛ تمــامــی قصــه هــای...
  • شناختن آدم ها چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 11:28
    برای شناختن آدم ها باید یا باهاشون هم نشین شد ؛یا همسفر ! اما... یک جای دیگر هم هست که آدم ها خودشان را نشان می دهند ! وقتی می فهمند دوستشان داری یا برایت مهم هستند ... !!
  • من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟ چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 11:28
    امروز معلم عشق گفت : دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند ! مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .... گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟ لبخند تلخی زد و گفت : شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …
  • زندگی... چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 11:18
    زندگی ام به تاری بند است نچینی اش...
  • خیلی برای گریه دلم تنگ است ! چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 11:02
    انگار مدتی است که احساس می کنم خاکستری تر از دو سه سال گذشته ام احساس می کنم که کمی دیر است دیگر نمی توانم هر وقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم کاری که دیگران نتوانند فرصت برای حرف زیاد است اما اما اگر گریسته باشی... آه ... مردن چه قدر حوصله می خواهد...
  • یکی بود ، یکی نبود....... دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1391 22:48
    یادته زیر گنبد کبود..... دو تا عاشق بودن و کلی حسود تقصیر همون حسوداس که الان شده.... یکی بود ، یکی نبود.......
  • ساااااااااااااا ­ااااااااده.... شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 15:05
    در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم... در "دلم" دلتنگی ام را... در "سکوتم" حرف های نگفته ام را... در "لبخندم" غصه هایم را... دل من... چه خردساااااال است !!! ساده می نگرد ! ساده می خندد ! ساده می پوشد ! دل من... از تبار دیوارهای کاهگلی است!!! ساده می افتد ! ساده می شکند !...
  • ناخاطرات شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 12:02
    چه قدر چای که ننوشیدم در کافه‌ هایی که با تو نرفتم و چه نیمکت‌ها که مرا کنار تو ندیده فراموش کردند ...
  • به درختانِ خیابانِ تو عادت دارم!‏ شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 12:01
    جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی به درختـانِ خیـابـانِ تو عـادت دارم ...
  • گریه های پشت نقاب، مثل همیشه بی صداست!‏ شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 12:00
    شادم تصور میکنی، وقتـی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارد *عنوان برگرفته از ترانۀ " نقاب "ِ یغما گلرویی
  • سیبی برای ما...‏ شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 11:58
    دستان ِ من نمی‏توانند نه؛ نمی‏توانند هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند!‏ تو به سهم خود فکر می‏کنی من به سهم تو!‏
  • وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 21:19
    وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند، تنهایی تو کامل می‌شود!
  • خصوصی ترین جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 21:18
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 همۀ بیماریهای عصبی مربوط به خصوصی ترین قسمت زندگی انسان هستند. کارل گوستاو یونگ
  • دوستت دارم پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 23:21
    آمارها نشا می دهد که: استفاده از کلــمه ی " دوستت دارم " از مصرف دستمال کاغذی هم بیشتر شده است