قایق کاغذی مرا خیس نکنید

عناوین یادداشت‌ها

  • آرزوی افتادن جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:38
    هیچوقت آرزوی "افتادن" چیزی را نداشته ام ، حالا برای اولین بار میخواهم : "لطفا بیفت" ، ای زیباترین اتفاق زندگی من !
  • پروانگی جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:34
    همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت ، آنچه درخواب نرفت چشم من و فکر تو بود ...
  • کم توقع جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:32
    امشب کم توقع شده ام ، آرزویم کوچک و کم حرف است ، هیچ نمیخواهم جز "تو" ...
  • دیگر تحمل دوری از تو را ندارم جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:23
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دیگر تحمل دوری از تو را ندارم نمی دانی که چقدر دلم برایت تنگ شده است تک تک روزها را پشت سر می گذارم کارهایم را به انجام می رسانم آن گاه که باید لبخند می زنم حتی گاه قهقهه میزنم ولی قلبا تنهای تنها هستم هر دقیقه یک ساعت وهر ساعت یک روز طول می کشد...
  • رسوب جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:21
    تو می روی و من رسوب می شوم ... ته مانده ای که دور باید ریخت ...!!
  • دنیای آدم برفی جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 18:17
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست اگر برف بیاید هست اگر برف نیاید نیست مثل دنیای من اگر تو باشی هستم اگر نباشی .....!
  • تو چه می دانی ! شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 15:26
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 تو چه می دانی ! از حال وروز کسی که ، دیگر هیچ نگاهی دلش را نمی لرزاند
  • وقتی که دیگر .... شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 15:17
    وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم ، وقتی که دیگر رفت من به انتظارش نشستم ، وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم ، وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ، وقتی که او تمام شد من آغاز شدم . وچه سخت است است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن... دکتر علی شریعتی
  • ای تروریست ترین عشق زمین ... شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 15:13
    ای تروریست ترین عشق زمین هیچکس هنوز... نتوانسته است... خنثی کند... بغضی راکه درگلویم کاشتی
  • تنهایی من شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 15:06
    قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست. چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی! که هر بار ستاره های زندگی ت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی و خاموش و بی صدا به شادی...
  • تنهایی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:47
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ﺩﺭ ﻧــﺎﻧــﻮﺍﯾـــﯽ ﻫــﻢ ﺻـــﻒ"ﯾــﮏ ﺩﺍﻧـــﻪ ﺍی"هـــا ﺟــﺪﺍﺳـــــﺖ . . . ﺍﺯ ﺟــﺬﺍﻡ ﻫــﻢ ﺑــﺪﺗــﺮ ﺍﺳــﺖ "ﺗﻨﻬﺎﯾـــــــــﯽ
  • مردن جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:46
    مگر چند بار به دنیا آمده ایم که این‌همه می‌میریم؟ !!
  • میروم به کجا جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:45
    می روم...به کجا؟ نمی دانم ....حس بدی ست... بی مقصدی! کاش نه باران بند می آمد... نه خیابان به انتها می رسید....
  • دلم تنگ است... جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:42
    دلم تنگ است اما هنوز تو در آن جا می شوی ، چقدر ابعاد بودنت عجیب است
  • تلخ ترین حرف جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:42
    تلخ ترین حرف : دوستت دارم اما ... ، شیرین ترین حرف : . .. اما دوستت دارم
  • خوشبختی جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:41
    معنای خوشبختی این است که دردنیاکسی هست که بی اعتنا به نتیجه،دوستت دارد
  • آمـار جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 16:40
    بـه آمـار مـشـکـوکـم … جـمـعـیـت دنـیـای مـن سه نـفـر اسـت . . .
  • جدی ترین شوخی عمرم جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 11:16
    روز اول شوخی شوخی جدی شد شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو
  • بعضــی دردها جمعه 21 مهر‌ماه سال 1391 20:18
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بعضــی دردها مثــل چایــی میــمونن با گــذشت زمان سـرد میشن ولی تلخیـش از بین نمیره
  • در کنج قفس پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 22:29
    من به تنهایی یک چلچله در کنج قفس بند بندوجودم همه درحسرت یک پروازند من به پرواز نمی اندیشم* به تو می اندیشم که تو زیباتر از اندیشه یک پروازی
  • تورا گم میکنم هرروز و پیدایت میکنم هرشب... پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 22:28
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 تورا گم میکنم هرروز و پیدایت میکنم هرشب بدین سان خوابها را باتوزیبا میکنم هرشب مرا یک شب تحمل کنکه تا باورکنی جانا چگونه با غرور خود مدارا میکنم هرشب تمام سایه را میکشم در روزن...
  • پاییز جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 16:32
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 نه بهار با هیچ اردیبهشتی نه تابستان با هیچ شهریوری و نه زمستان با هیچ اسفندی، اندازه پاییز به مذاق خیابان ها خوش نیامد، پاییز مهـری دارد که بر دل هر خیابان می نشیند .
  • اگر دنیــــــا... جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 00:16
    اگر دنیــــــا برعکس بود آدما عاشق نمی شدند عاشقا آدم می شدند
  • یه موقع هایی تو زندگی.......... پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 23:51
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یه موقع هایی تو زندگی.... نه امیدی هست و نه شوقی برای فردا. یه موقع هایی تو زندگی.....توان حرکت کردن از ما سلب میشه. یه موقع هایی تو زندگی......فقط میخوای بخوابی تا درد بیهودگی را فراموش کنی. یه موقع هایی تو زندگی....احساس میکنی دست از پا درازتر...
  • دو خط موازی شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 17:11
    استادمان با گچ در پشت تخته سیاه دو خط موازی کشید. خط بالایی نگاهی به خط پایینی انداخت وعاشق شد. خط پایینی نگاهی به خط بالایی انداخت و عاشق شد. در همین حال بود که استاد گفت:دو خط موازی هیچ گاه به هم نمی رسند.
  • نخ داخل شمع از شمع پرسید : شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 17:10
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA نخ داخل شمع از شمع پرسید : چرا وقتی من می سوزم تو آب میشی؟ شمع جواب داد : مگه میشه کسی که تو قلب منه بسوزه و من اشک نریزم؟!!!
  • شکسته و تنها جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 23:43
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 یه وقت هایى حس آخرین بیسکویت مونده تو بسته ساقه طلایی رو دارم ! شکسته و تنها ..
  • قهوه جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 18:06
    Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA دل درد گرفته ام ! ازبس فنجان های قهوه را سر کشیدم و تو ته هیچ کدام نبودی..
  • ب... جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 17:25
    ب... با رفتن تو من از خودم هم سیرم با عقربـه ها، ثانیـه ها درگیــرم مرگ آمده راه نفسـم را بستـه وقتی چمدان بسته شود، می میرم منبع:Pic & Poem
  • به دفترخاطراتم پناه میبرم تا... جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 17:18
    به دفترخاطراتم پناه میبرم تا سردترین لحظات زندگیم را در گور سرد خاطراتم دفن کنم. امشب میخواهم از دلی بگویم که دیگرهیچ نقطه ای برای آغاز را نخواهد دید و کرشمه ی هیچ نگاهی تارهایش را به لرزه در نخواهد آورد. امشب به خاطر سرآمد شومم سیاه پوش شده تمام هستی امشب تمام ستارگان و سیارات سوگواری خود را با من سرمیدهند امشب دیگر...