آدم که تنها باشد
عاشق عکس هم میشود...
انگار که تنهایی
فقط دنبال جمع کردن حسرت است...
گاهی
تنها دو نفر میتوانند
تمام دنیا را پشت میز کافهای
مثل یک حبه قند در فنجانی چای
به هم بزنند...
قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانهی اشکال
و عشق
تنها عشق
تو را به گرمی یک سیب میکند مأنوس...
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے
چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــــــــــــــــرارے
خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام شب خاموش راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
من سکوت کرده ام ...چون
نه اینکه حرفی برای گفتن ندارم ...چون
حرفهایم بی شمارند ....چون
درد بسیار دارم ...چون
دردهایم خاموشند ....
میان جنگلِ کاج های تلخ
هر نیمکتِ خالی
می تواند جای تو باشد .
و این جا
چه قدر نیمکت خالی هست
هر غروب!
حالــــم خوب است
امــــا...
دلــــم
تنــــگ آن روزهایی شده
که
می توانستم
از تــــه دل
بخــــندم...
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشۀ ماه فروریخته در آب
شاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی: