نه بهار
با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ
شهریوری
و نه زمستان با هیچ
اسفندی، اندازه پاییز به مذاق خیابان ها
خوش نیامد،
پاییز مهـری دارد که
بر دل هر خیابان می نشیند.
یه موقع هایی تو زندگی.... نه امیدی هست و نه شوقی برای فردا.
یه موقع هایی تو زندگی.....توان حرکت کردن از ما سلب میشه.
یه موقع هایی تو زندگی......فقط میخوای بخوابی تا درد بیهودگی را فراموش کنی.
یه موقع هایی تو زندگی....احساس میکنی دست از پا درازتر شدی.
یه موقع هایی تو زندگی..... احساس میکنی که دیگه قدرت و ابهت گذشته رو نداری.
یه موقع هایی تو زندگی....یادت میاد گذشته ها چقدر چالاک و سریع بودی اما حالا....
آره زندگی همینه! تلخی و تاریکی و تنهایی هم توی زندگی هست.
این ها مثل زمستون میمونند، زمستون هم جزء طبیعته. بدون زمستون بهار معنا نداره.
پس یادت باشه........ توی لحظات زمستونی، بهار رو به خاطر داشته باشی.
همونجوری که خاطره بهار در ذهن درخت جاری است.
آری زمستان رفتنی است بهار آمدنی است و فردا روز دیگری است.
استادمان با گچ در پشت تخته سیاه دو خط موازی کشید.
خط بالایی نگاهی به خط پایینی انداخت وعاشق شد.
خط پایینی نگاهی به خط بالایی انداخت و عاشق شد.
نخ داخل شمع از شمع پرسید :
چرا وقتی من می سوزم تو آب میشی؟
شمع جواب داد :
مگه میشه کسی که تو قلب منه بسوزه و من اشک نریزم؟!!!
منبع:Pic & Poem
به دفترخاطراتم پناه میبرم تا سردترین لحظات زندگیم را
در گور سرد خاطراتم دفن کنم.
امشب میخواهم از دلی بگویم که
دیگرهیچ نقطه ای برای آغاز را نخواهد دید
و کرشمه ی هیچ نگاهی تارهایش را به لرزه در نخواهد آورد.
امشب به خاطر سرآمد شومم سیاه پوش شده
تمام هستی امشب تمام ستارگان و سیارات
سوگواری خود را با من سرمیدهند
امشب دیگر هیچ آوازی برایم آرام بخش نیست.
دیگر حتی امشب رمق بیداری هم از دست رفته است
و من درخت خاطراتت را از بیخ و بن ریشه کنان
بر زمین سرد بی احساس میکوبم تیر عشقت را
آنچنان بیرون خواهم کشید که یا خواهم مرد
و یا آسوده خاطر خواهم شد.هر وقت خواستی با
دسته گلی از نفرت بر گور سرد عشقی که داشتی بیا
و نفرین وار ناسزایش بگو.
4Mrs. Radmanesh
بیا قرار بگذاریم که . . .
هیچ وقت با هم قرار ی نداشته باشیم !
بگذار همیشه اتفاق بیافتد !...
این طور بهتر است من هر لحظه منتظر اتفاقم !
منتظر ِ یک اتفاق که " تــــو " را به " مـن " برساند