اینجا چقدر جای تو خالی ست...


میدانی؟هر بار که می ایستم

هر بار که زندگی میگذرد

هر بار... هر بار...

یادم می افتد هنوز چقدر حرفهای نزده داریم...

چقدر من

چقدر تو

هنوز کنار هم ننشسته ایم و

راستی!

اینجا چقدر جای تو خالیست...

 

یادم تو را فراموش!

هیچ بهانه ای نداشت!

دیگر پای ماندنی هم نداشت

یک بازی کودکانه را بهانه کرد

دلم را در دستان گذاشت

و گفت:

یادم تو را فراموش!

و رفت..

اشتباه می کردم!

من یک همراه میخواستم

و او فقط یک همبازی...

باشد

یادم تو را فراموش!

اما به دلی که 

یادت در خاطرش ماند

چه بگویم؟!


عشق یعنی هیولا



عاشق هر کسی که شدی اگه واقعا عاشقش باشی و دوستش داشته باشی دیگه نمیتونی فراموش ش کنی، واسه همینه که به نظر من عشق یعنی هیولا...تا وقتیکه کسی رو دوست نداشته باشی راحتی، اما همین که عاشقش شدی کوه غصه میاد سراغ ت !!


از متن کتاب من گنجشک نیستم _ مصطفی مستور


مثل منی برف

تو مثل منی برف

راه می‌روی و آب می‌شوی...

درد دل

بعضی درد دلها گوش نمی خواهد

گوشه ی آغوش می خواهد...


تمام شعرهای دنیا

یک رفتن هایی هست 

که تمام شعرهای دنیا را به پایش بریزی

برنمی گردد!

خــُـدآ مــی دآنـَــد...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ســـایـــﮧ خاطراتـَتـــــ ..

  ســـایـــﮧ خاطراتـَتـــــ ..

 سَنگــینــے میـــڪــند بر هُجـــومـِ لــَــحظــــﮧ هـــایم

  لَحظـــﮧ ــهایـــے ڪـﮧ پُـــر از نـَبودنـتــــ شُـــــد ـﮧ ..

هَر چـﮧ تــــو بگویـے!...

باشـב هَر چـﮧ تــــو بگویـے!...

کَمـے زما
טּ مے خواهَم...

هَر وَقت توانسِتم نَفس کِشیـ
בَטּ را فَراموش کُنـم ...

تو را هَم اَز یا
ב خواهَم بُرב...!!!

کـنـار هــم بــودن

وقـتـی کـسی رو پـیـدا کــردی ؛

کــه کنـارش بــدون هـیچ دلـیـلـی ،

فـقـط بـه خـاطـر ایـنـکه کـنارشـی ! خـوشـحـالــی ….

دیـگه بـه درک کـه بـقیـه چـی مـیـگـن !

کـنـارش بـاش و از کـنـار هــم بــودن لـــذت بـبـر

 

دلتنگی

کــاش مـی شــد

 جای مـن بــاشی تا بــدانی که

 چــه حـسی دارد وقتـی 

دلم بــرای کـسی مـثل تـو تـنگ می شــود


برای یک نفر که زودتر از اون چیزی که میگفت،رفت وتنهام گذاشت...

فاصلتون رو با آدما رعایت کنید

 

آدما یهو میزنن رو ترمز اونوقت شما مقصری


تنهایی

تمام جهنم واقعی،

در یک کلمه وجود دارد:

تنهایی

فرناز


بعضی  آدمها    را نمی شود  ، داشت  ..

فقط  می شود  یک جور خاصی   دوست شان  داشت  ..

بعضی آدمها  ، اصلاً  برای این  نیستند  که برای تو باشند  ..

یا تو برای  آنها    !

اصلاً به آخرش فکر نمی کنی

آنها برای این هستند که دوست  شان بداری  ..

آن هم نه دوست داشتن  معمولی  ،نه حتی عشق  ..

یک جور خاصی دوست داشتن  ، که اصلاً هم کم  نیست  ..

این آدم  ها   حتی وقتی که   دیگر نیستند  هم  در کنج دلت  تا ابد

یک جور  خاص  دوست  داشته  خواهند  شد     ...

مثل تو