مهم نیست که فردا چی میشه ! مهم اینه که امروز ، " دوستت دارم " . .
مهم نیست فردا کجایی ! مهم اینه هر جا که باشی ، " دوستت دارم " . .
مهم اینه که تا ابـــــــــــد " دوستت دارم " . . .
مهم نیست قسمت چیه ! مهم اینه که قسمت شد ، " دوستت داشته باشم "
نگو دوستت دارم
عشق را
خاطره نکنیم...که خاطره، ویران کردن حال است و ویران کردن حال، از میان بُردن ِ
تنها بخش کاملا زنده و پرخون ِ زندگی: عشق.اگر دوست داشتن، به یک مجموعه خاطره ی مجرد تبدیل شود،
دیگر این خاطرات از جنس ِ عشق و دوست داشتن نیستند و از آنجا که انسان، محتاج دوست
داشتن است و دوست داشته شدن، در این حال، علیرغم زیبایی خاطرات، انسان محتاج به
دوست داشتنی نو دوست
داشتنی دیگر - نیازمند میشود و پناه میبرد و این، عشق نخستین را ویران میکند، بی
آنکه شبه عشق دوم بتواند قطره ای از خلوص و عطر و رنگ و شفافی و جلای عشق نخستین _
یا تنها عشق _ را داشته باشد...
یک عاشقانه ی آرام __ نادر ابراهیمی
کــاش مـی شــد
جای مـن بــاشی تا بــدانی که
چــه حـسی دارد وقتـی
دلم بــرای کـسی مـثل تـو تـنگ می شــود …
میگویند تنهایی پوست آدم را کلفت میکند
میگویند عشق دل آدم را نازک میکند
میگویند درد آدم را پیر میکند
آدمها خیلی چیزها میگویند ،
و من، امروز
کرگدن دلنازکی هستم که پیر شده است !
بلاتکیلف یعنی من
وقتی مشق هر شبم
نوشتن از عشق کسی است
که نه می گوید برو
و نه ماندنم را می خواهد
کاظم خوشخو
خاطرات روزهای با تورا
چطور فراموش کنم؟
وقتی خود من
یکی از خاطرات آن روزهایم
کاظم خوشخو
از تنهایی خسته شده ام از رسیدن، نا امید از تو، دلسرد دلم به هیچ چیزی خوش نیست اما چرا نمی توانم عاشقت نباشم؟
نقطه ی اوج داستان جایی بود که تو گفتی نه و مردی که فکر می کرد شخصیت اصلی داستان است برای همیشه سیاهی لشکر ماند
روزهایم بی تو شب می شود
شب هایم بی تو روز و این چرخه ی تکراری فیلم بلند هفته هایم شده تو هم چه خوب نبودنت را بازی می کنی کسی که در هیچ پلانی حاضر نمی شود و نقش اصلی تمام سکانس ها است
پرنده ای درونم اوج می گیرد برای سقوط ؛ اگر تو درخت امن من نباشی
در عمیق ترین نقطه ی دریا غرق شده ام و از آن پایین تو را می بینم که مثل شهابی از آسمانم عبور می کنی و من هر چه بیشتر آرزویت می کنم بیشتر غرق می شوم